جدول جو
جدول جو

معنی مردم خصال - جستجوی لغت در جدول جو

مردم خصال
(مَ دُ خِ)
کسی که در وی صفات انسانیت و مردمی باشد. (ناظم الاطباء). مردم خوی. آدمی خوی. آدمی سیرت. نیکو خصال
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هردم خیال
تصویر هردم خیال
آنکه هردم فکر و خیال تازه به سرش بزند، مردد، نااستوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردم خوار
تصویر مردم خوار
آدم خوار، موجود وحشی که گوشت انسان را بخورد، مردم خوار، ستمکار
فرهنگ فارسی عمید
(مَ دُ)
کسی که توهم کند چیزی را که وجود نداشته باشد. (ناظم الاطباء) :
که این اژدها خوی مردم خیال
نهنگی است کاورده بر ما زوال.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(کَ خِ)
با خصال مردم کریم:
جاوید شاد باد و تن آسان و تندرست
آن مهتر کریم خصال ملک نژاد.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(خَلْ وَ)
مردم دوست. دوستدار مردم
لغت نامه دهخدا
(خَلْ وَ پَ رَ)
آدم خوار. که گوشت آدمیزاده خورد. مردم خور: با ملک ترک دویست پیل بود کارزاری و سیصد شیر مردم خوار. (ترجمه طبری بلعمی). فوری نام قومی است هم از خرخیز... و با دیگر خرخیزیان نیامیزند و مردم خوارند و بی رحم. (حدود العالم). اندر حدود ختن مردمانند وحشی و مردم خوار. (حدود العالم).
چو کوه کوه در او موجهای تندروش
چو پیل پیل نهنگان هول مردم خوار.
فرخی.
اسکندر بخندید و گفت شاه مردم خوار نیست که تو نمی یاری آمدن. (اسکندرنامه، خطی). قومی دیو مردم اندکه مردم خورند و شاه ایشان زنگی ای است مردم خوار و هفتاد هزار زنگی مردم خوار در خیل اویند. (اسکندرنامۀخطی). بادی مخالف برآمد و ما را به ولایت زنگبار افکند پیش جماعتی مردم خوار. (مجمل التواریخ).
مردمان همچو گرگ مردم خوار
گاه مردم خورند و گه مردار.
نظامی.
شیرداران دو شیر مردم خوار
یله کردند بر نشانۀ کار.
نظامی.
و آن بیابانیان زنگی سار
دیو مردم شدند و مردم خوار.
نظامی.
آنجاکه در شاهوار است نهنگ مردم خوار است. (گلستان).
در برابر چو گوسفند سلیم
در قفاهمچو گرگ مردم خوار.
سعدی.
، محو و نابودکننده. از میان برندۀ مردم: در این دنیای فریبنده مردم خوار چندانی بمانم که کارنامه این خاندان بزرگ را برانم. (تاریخ بیهقی ص 393)
لغت نامه دهخدا
آنکه از گوشت آدمی تغذیه کند آدم خور: ... و آنجا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هردم خیال
تصویر هردم خیال
متلون المزاج مردد بی ثبات
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی گیاه غیرخوراکی که در کنار شالی زار روید
فرهنگ گویش مازندرانی